دلا نزد كسي بنشين كه او از دل خبر دارد
به زير آن درختي رو كه او گلهاي تر دارد
در اين بازار عطاران مرو هر سو چو بيكاران
به دكان كسي بنشين كه در دكان شكر دارد
ترازو گر نداري پس تو را زو رهزند هر كس
يكي قلبي بيارايد تو پنداري كه زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراري كه ميآيد
تو منشين منتظر بر در كه آن خانه دو در دارد
به هر ديگي كه ميجوشد مياور كاسه و منشين
كه هر ديگي كه ميجوشد درون چيزي دگر دارد
نه هر كلكي شكر دارد نه هر زيري زبر دارد
نه هر چشمي نظر دارد نه هر بحري گهر دارد
بنال اي بلبل دستان ازيرا ناله مستان
ميان صخره و خارا اثر دارد اثر دار