Sunday, May 23, 2010

ز بعد ما

ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند
ز خامه‌ها دو سه اشکی چکیده می‌ماند
در این چمن، به چه وحشت شکسته‌ای دامن
که می‌روی تو و رنگ پریده می‌ماند
ز درد یأس ندانم کجا کنم فریاد
قفس شکسته‌ام و آشیان نمانده به یاد
(بیدل دهلوی)

با ما بیا تا بیابان و ما را
ما را ببین سایه‌ای در سرابیم و تنها
تنها صدا ناله‌ی خاک سوزان و مردی
مردی که می‌گوید از دل خدا را!
بشنو که دوزخ فرا خوانده ما را
(امیر احمدی آریان)